عشق به طبیعیت و همزیستی با اون درسی ایه که معمولا" بزرگترها به کوچکترها یاد می دند. دوستانی که زندگی در اینجا رو تجربه کردند می دونند که چیدن یک شاخه گیاه (چه بی گل چه گل) از فضای عمومی، جنگل و کوه می تونه چقدر از نظر ژاپنیها بد باشه و باعث واکنش اونها بشه. این حس طبیعت دوستی بیش از حد ژاپنیها برای من که مشکل زا شده. بارها پیش اومده که برای مطالعه گیاهشناسی و پیدا کردن نام علمی اونها مجبور به تهیه نمونه شدم و مجبور شدم این کار رو یواشکی انجام بدم.
درس دوست داشتن طبیعت رو توی کودکستانها و مدارس به بچه ها یاد می دند. بچه ها رو با طبیعت بزرگ می کنند. توی بعضی از کودکستانها از مرحله کاشت برنج تا برداشت و تهیه کیک برنجی "موچی " رو خود بچه ها انجام می دند. و در حقیقت نوعی عشق به طبیعت رو به اونها انتقال می دند.
چند هفته پیش اطلاعیه ای رو توی یکی از مجله های اینجا دیدم که برای کاشتن گل توی یکی از پارکهای بزرگ اینجا نیاز به تعدادی داوطلب دارند و ما هم ثبت نام کردیم و چند روز پیش هم رفتیم. موضوعی که برام جالب بود بچه هایی بودند که همراه بزرگترها اومده بودند و به نوعی تلاش می کردند تا گل بکارند. کنار ما یه خانم ژاپنی با دو تا از بچه هاش اومده بود. دختر کوچیکش که حدودا" 3 سال داشت خیلی راحت نمی تونست گلها رو از گلدون در بیاره و مادرش بهش می گفت با گلها مهربون باش.